حوصله کُن
حدس میزنم که هوا روشنتر خواهد شد
مردم، آسوده
آسمان، آبی
ماه ... بیخيال و
ستاره به خواب،
و من که باز با همين سيگارِ لعنتی
راهِ خود را خواهم رفت!
بعدها میفهميد!
يعنی يکیيکی میآييد
بالای مزارِ ماه مینشينيد
و آهسته میگوييد
اين شعرِ ساده از تو نبود
آسمان يادت داد.
گاه بايد از شدت سادگی
به ستاره رسيد.
ديدی هوا روشن شد
مردم، آسوده
آسمان، آبی ...!
حالا فقط يکی دو صبحِ ديگر تحملم کنيد،
پشتِ سرم، صدای پَرپَرِ پروانه میآيد
ماه میآيد، يک سلسله ستاره ...، ستارهی روشن،
حتی يک عده هنوز ...!
ديدی هوا روشن شد!
دوشنبه 30 آبان 1390 - 2:03:01 PM